God's beautiful gift

بدون عنوان

سلام مامانی عزیز مامان اون موقع‌ها که تو نبودی وقتی مامانا از مریضی نی‌نی‌هاشون ناراحت بودن تو دلم میگفتم خوب همه مریض میشن دیگه چرا اینا اینجورین ولی حالا خودم با تب تو گریه میکنم و اگه کسی درکم نکنه ناراحت میشم .  پسر گلم تازه خوب شده بودی که دوباره تب گرفتی و بعدشم صورت و بدنت پر از دون‌دونای قرمز شد دکتر گفت مخملک گرفتی گفت که خارش نداره ولی من همش میترسیدم که تو چیزی احساس کنی . خدا رو شکر که دیگه خوب شدی ولی مامان جونی فکر کنم از این به بعد باید منتظر این روزای بدم باشیم هرچند که تو خیلی پسر خوبی هستی با این همه تب بالا ولی اصلا گریه نکردی فقط همه ما دلمون واسه وروجک بازیهات و خنده‌های قشنگت تنگ شده...
24 شهريور 1391

بدون عنوان

سلام  پسمل نازم امروز 2روزه که از مسافرت برگشتیم. این سومین مسافرت شما بود ولی متاسفانه ایندفعه سرمای بدی خورده بودی. این دفعه اول بود که مریض میشدی . صدای کوچولوت گرفته بود. مماغتم همش آویزون بود. ولی مریضم که بودی بازم میخندیدو بازی میکردی. مامان جون با اینکه 4 شب مسافرتو نخوابیدیم ولی خیلی خوش گذشت. فقط مشکلم اینه که حالا که برگشتیم تو به شلوغیه اونجا عادت کردی دیگه نمیشه نگهت داشت اینقدر که شیطون شدی مخصوصا که چهاردست و پا هم یاد گرفتی و به همه جا فضولی میکنی. قربونت برم ما همچنان منتظر دندون سوم هستیم که جوونه بزنه.                 &nbs...
6 شهريور 1391
1