بدون عنوان
رادوین کوچولو سلام
قربونت برم هرروز که میگذره بیشتر از روز قبل دوست دارم پسر خوش اخلاقم صبحها که از خواب بلند میشی کلی برای مامان میخندی وقتی راه میرم و تو با چشات دنبالم میکنی و اغو اغو میکنی دلم میخواد درسته بخورمت. عزیز دلم آخه تو که هرروز یه شیرین کاری جدید یاد میگیری، من چه جوری دو ماه دیگه ولت کنم برم اداره. من که اصلا تو خونه بند نبودم حالا توحسابی بندم کردی راستشو بخوای اولا خیلی برام سخت بود. خیلی خسته میشدم دوست داشتم زودتر این شش ماه بگذره برگردم اداره. ولی حالا دیگه اینطوری نیست نمیدونم من به وضعیت جدیدم عادت کردم یا تو حسابی خودتو تو دل مامان جا کردی. هرچی که هست روزای خوبیه تو داری تندتند بزرگ میشی هر هفته سایز لباست تغییر میکنه بابائی همش در حال خرید لباس و پوشکِ . بابا دوست داره تو یه پسر شیطون بشی ولی من دوست دارم آروم و لوس و مامانی بشی. ولیاینطورکه معلومه تو همون وروجکی میشی که بابا دوست داره. اشکال نداره تو هر چی باشی پسر عزیز منی
دوست دارم