God's beautiful gift

بدون عنوان

عششششششقم سلام میدونم خیلی وقته که به وبلاگت سر نزدم ولی چیکار کنم مامانی. آخه تو وروجک خیلی وقتمو گرفتی. الانم که دارم مینویسم تو خواب ناز بعدازظهری. هر روز من ساعت 4 میام خونه تورو از مادرجون میگیرم بعد میایم خونمون با هم بازی میکنیم تا ساعت 5 که خوابت میگیره و تا 7 عصر میخوابی . منم تو این دو ساعت با همه خستگی به کارای خونه میرسم . خیلی دلم میخواد هرروز از شیرین کاریهات بنویسم. از قهقه زدنات . از غر زدنات. از لج‌بازیهات که خودت سفت میکنی و سرتو میدی عقب مخصوصاً وقتی میخوام لباستو عوض کنم . از موقعی بنویسم که وقتی پدرجونو میبینی خودتو لوس میکنی و میزنی زیر گربه تا بغلت کنه. از وقتهایی که صدای اهنگ میشنوی میخوای دست بزنی ولی د...
18 تير 1391
1