پسر گلم سلام
چهارشنبه يكم تير هزاروسيصدونود ساعت 9صبح بعد از 21هفته انتظار آقاي دكتر گفت كه تو پسري
چهارشنبه من و بابايي و خاله نيلو با هم رفتيم سونوگرافي ولي دكتر اون دو تا رو راه نداد وقتي دكتر كارشو شروع كرد همش نگران بودم با اينكه خيلي دلم مي خواست زودتر بفهمم دختري يا پسر اون موقع فقط دوست داشتم بشنوم كه سالمي. تا دكتر يه ذره اخم ميكرد يا صورتش تو هم مي رفت دلم يهو مي ريخت ولي بالاخره بعد از نيم ساعت گفت كه آقا پسرت سالمِ و همه چيزش خوبه. با شنيدن آقا پسرت همه نگرانيهام يادم رفت آخه هميشه تورو نيني صدا ميزدم حالا من پسر دارم سريع رفتم بيرون و به بابا رسول و خاله نيلو گفتم . دلم ميخواست مي تونستي صورتشونو مي ديدي كه چقدر خوشحال بودن . يه چيزي بگم بابايي از اول مطمئن بود كه تو پسري.ولي وقتي بهش گفتم همه صورتش خنده شده بود البته اگر دختر هم بودي همين عكسالعملو نشون ميداد چون خودمم همينطور بودم. بيشتر از اين خوشحال بوديم كه هويتت معلوم شده بود انگار حالا رسمي تر شدي ديگه راستي راستي داريم مامان و بابا ميشم . نميدوني از نيم ساعت بعدش چقدر به من و بابا زنگ زدن اول از همه نرگس ، بعد خاله مريم، بعد مامانبزرگا و .... ديگه اسم همشونو نمي گم آخه خيلي زيادن تا آخر شب يا sms تبريك ميامد يا زنگ مي زدن . اينا همش بخاطر توئـه مي بيني ماماني چقدر مهمي .
ما قبلاً اسمتو انتخاب كرديم رادوين يعني جوانمرد كوچك.
قشنگنه مگه نه؟ حتماَ توهم دوست داري! نكنه از اسمت خوشت نياد؟!! ببين به خدا اگه وقتي بزرگ شدي به من بگي اين چه اسميه انتخاب كردين، كاش خودم ميتونستم براي خودم انتخاب كنم از دستت ناراحت ميشم از الان گفته باشم اصلاً اين حق من و باباست كه تورو به هر اسمي كه ميخوايم صدا كنيم توهم بايد به سليقه ما احترام بزاري. باااااااشه
رادوين عزيزم ميشه يه خواهشي ازت كنم، ميشه يكم كمتر گرسنهات بشه آخه من خيلي ميخورم ، تو كه يه مامان چاق نميخواي؟
دوست دارم، مواظب خودت باش